دومین سیب سرخ

نمیتونم نفس بکشم،کارم شده گریه و گریه،نمیتونم بهش بگم ولی بدونش دارم میمیرم،میدونم مقطعیه ولی نمیتونم تحمل کنم،خیلی سخته خیلی .... نفسم بالا نمیاد 

تاريخ پنجشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۷سـاعت 18:53 نويسنده شاید یک لحظه ی دیگر| |

---

دومین سیب سرخ...

چهارمین سیب سرخ همه چیز به یکباره تغییر کرد من رفتم سر کار و به یه بحران عجیب خوردم. چیزی که خیلی دوست داشتم کارم بشه و حالا شده بود و اتفاق افتاده بود الان داشت رنجم میداد و کسی سر از کار و حس های من در نمی اورد حتی خودم. گیر کردم. بدجوری هم گیر کرد دومین سیب سرخ...ادامه مطلب

پنجمین سیب سرخ جایی برای خودم،شاید این جاست. به خودم سر نزدم خیلی وقته . خیلی وقته خودمو فراموش کردم. اما کم کم، خیلی اروم دارم برمیگردم به خودم. اگه بابات فشار ها و ناراحتی های این چند وقت از خودم و برگ سبز ممنون نباشم قطعا کم لطفی کردم. خانه ی لهست دومین سیب سرخ...ادامه مطلب

ششمین سیب سرخ برگ سبز داره کاراشو میکنه که بره،شمارش معکوس...۳۰ ،۴۰روز دیگه. نگرانم،بابت خودمون،مطمئنم بهترین تلاششو میکنه اما من نگرانم بابت دوری...میدونم روزای بهم ریختن هست،میدونم نگرانی هام هست میدونم ترس هام هست،برگ سبز سخت مشغوله فکرش خودش،ذهنش دومین سیب سرخ...ادامه مطلب

اومدم افاضات کنم تولدشه .اینکه تولدش اینقدر غمگینم ....خیلی ناراحتم کرده... میترسم... از خودم از اون از فکرایی که داریم از ترس هامون از نا امیدی هام کاش خدا جواب این دوری زودتر بده کاش خدا بگه تونستید کاش کم نیاریم .هیچ کدوممون کاش من اشتباه کنم و او دومین سیب سرخ...ادامه مطلب

سومین سیب سرخ باید از نو بسازم سبکی از زندگیو که از دستش دادم، چیزی که مهم بود برام سبک زندگیم بود و حالا دلم میخاد باز از نو بازنگریش کنم و بهتر از قبلش کنم حتی، روزنامه خوندن رادیو گوش دادن. اهنگ های سنتی.. امروز به واسطه ی کارم رفتم مصلا نمیدونم با وجود ادم های ریا کار زیادی که اونجا هستن دیدن ادم ها یی توی هر سن که برای نماز جماعت میدون تا برسن دوست داشتنیه. یهو مهربونم کرد ارومم کرد روشنم کرد... داشتم آماده میشدم بزنم بیرون و برم سرکار،از فشار این روزا و استرس آینده و کارم صورتمو جلوی اینه توی دستم فشار میدادم و میخاستم گریه کنم ،هزار بار مقنعه در اوردم و سرم کردم و با خودم همش گفتم خستم خستم خستم... واقعا بریده بودم. اما الان اونا گذشته و من همچنان امیدوارم. انتظارمو از ادم ها از اشخا دومین سیب سرخ...ادامه مطلب

17آبان96

چند وقتی میشه دیگه کشش خودم بودن و ننوشتن و تلنبار کردن حرف های توی ذهنمو ندارم، خستم و تنها چیزی که میخام یه تبدیل وضعیت از این به دیگریه،دو سه هفته ای میشه اومدیم خونه ی خودمون با فارس و پرپین. الان تنهام یه قهوه ریختم و منتظرم برگ سبز کارش تمام شه و بیاد منو ببره لب مرز.

تاريخ چهارشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۶سـاعت 9:47 نويسنده ناخن شکسته| |

---

دومین سیب سرخ...

دومین سیب سرخ رفتیم با هم. چندتا چیلیک چیلیک کردیم که خوب نشدن مال من. نمیفهمم چرا حضورش به من اجازه ی تمرکز نمیده. حس میکنم زیر نگاهشم. کارم خوب نیست یا دارم اشتباه میکنم. حس خوبی نیست . این برداشت من از خودمه توی حضورش که برداشت اشتباهیه. ولی نمید دومین سیب سرخ...ادامه مطلب